يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۱۱
اولویت واشنگتن حل مسئله هسته‌ای از طریق دیپلماسی است
اولویت واشنگتن حل مسئله هسته‌ای از طریق دیپلماسی است

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی می‌گوید: «اولویت آمریکا حل مسئله هسته‌ای از طریق دیپلماسی است، اما با هدف دستیابی به توافقی که از نظر آنها حداکثری و مطلوب باشد.»

به گزارش فردای خبر به نقل از خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، در آستانه برگزاری نشست فصلی شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی که به اعتقاد ناظران، با صدور یک قطعنامه جدید علیه جمهوری اسلامی ایران همراه خواهد بود، هیچ نشانه‌ای نیز از برگزاری دور ششم مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده وجود ندارد و این در حالی است که در آخرین تحول در این حوزه، حمد بن بدر بوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان متن پیشنهادی از سوی ایالات متحده را به تهران آورده و تحویل سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه ایران داده است. با این وجود مواضع متناقض ایالات متحده همچنان به قوت خود باقی است و البته دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در چند موضع گیری اخیر همچنان بر ضرورت غنی سازی صفر در ایران تاکید کرده و البته هشدار داده که جایگزین این گزینه، استفاده از قدرت نظامی خواهدبود.

همزمان آمریکا بار دیگر و در پایان هفته گذشته، در راستای سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ رئیس جمهوری این کشور علیه جمهوری اسلامی ایران همزمان با مذاکرات هسته ای، تحریم های جدیدی اعمال و نام ۱۰ فرد و ۲۷ نهاد را در فهرست تحریم‌ها به بهانه پولشویی و شبکه بانکی «سایه» قرار داد.

برای بررسی این موضوع با سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی گفت‌وگو کردیم

اختلافات اساسی و اصولی میان ایران و آمریکا همچنان پابرجاست

در حالی که هیچ نشانه‌ای از برگزاری دور ششم گفت‌وگوها میان ایران و آمریکا وجود ندارد؛ نه تنها شاهد افزایش اقدامات تخریبی ایالات متحده همچون تحریم‌های جدید و نامه جدید ویتکاف که به زیاده‌خواهی محض تعبیر می‌شود هستیم، بلکه حجم تناقض‌ها در سخنان مقامات واشنگتن نیز افزایش یافته است؛ تحلیل شما از این سیاست چیست؟

ما در آستانه دور ششم گفت‌وگوهای ایران و ایالات متحده قرار داریم، اما گمانه‌زنی‌هایی درباره برگزاری یا عدم برگزاری آن وجود دارد و تاکنون این دور برگزار نشده است. دلایل این تأخیر می‌تواند متعدد باشد. نخست، با وجود برگزاری پنج دور مذاکره، که در آخرین دور اعلام شد دو کشور به درک بهتری از مواضع یکدیگر دست یافته‌اند، به نظر می‌رسد اختلافات اساسی و اصولی میان ایران و آمریکا همچنان پابرجاست. مهم‌ترین مسئله مورد اختلاف، موضوع غنی‌سازی و حق ایران برای انجام آن است. موضع ایران از سال ۱۳۸۲ ثابت بوده و خط قرمز آن همواره انجام غنی‌سازی در خاک ایران است. ایران بر اساس معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) مذاکره می‌کند که حقوقی از جمله استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای را برایش به رسمیت می‌شناسد. در مقابل، ایران تکالیفی نیز دارد، از جمله پرهیز از حرکت به سمت تولید سلاح هسته‌ای و حفظ نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بر برنامه هسته‌ای خود، که در کل مورد پذیرش ایران بوده و به‌ویژه پس از برجام به تعهدات خود عمل کرده است.

موضع کنونی آمریکا، به‌ویژه در حال حاضر، اصرار بر «غنی‌سازی صفر» است. به نظر می‌رسد در آمریکا اجماعی شکل گرفته که با هرگونه غنی‌سازی در ایران مخالف است.با این حال، در برجام ایران تعهدات بیشتری پذیرفت که در ازای امتیازاتی از سوی طرف مقابل بود. اما چون طرف مقابل به تعهدات خود پایبند نبود، ایران نیز الزامی به ادامه اجرای کامل تعهدات خود نداشت. بنابراین، ایران دست‌کم بر حق غنی‌سازی خود پافشاری می‌کند، اما آماده است به‌صورت داوطلبانه تعهدات نظارتی بیشتری را در چارچوب‌های مشخص بپذیرد. در مقابل، موضع کنونی آمریکا، به‌ویژه در حال حاضر، اصرار بر «غنی‌سازی صفر» است. به نظر می‌رسد در آمریکا اجماعی شکل گرفته که با هرگونه غنی‌سازی در ایران مخالف است.

عدم برگزاری دور ششم مذاکرات نشان‌دهنده ناکامی میانجی‌هایی است که تلاش داشتند مواضع دو طرف را به هم نزدیک کنند. حداقل سه راه‌حل میانی پیشنهاد شده بود: نخست، توقف موقت غنی‌سازی در برابر توقف تحریم‌های جدید از سوی آمریکا؛ دوم، تشکیل کنسرسیومی برای غنی‌سازی که ظاهراً به دلیل پیشنهاد انجام آن در خارج از ایران به نتیجه نرسید؛ و سوم، ترکیبی از غنی‌سازی محدود در ایران برای تأمین نیازهای داخلی، مانند نیروگاه تهران، همراه با کنسرسیوم بین‌المللی. اما هیچ‌کدام از این پیشنهادها به نتیجه نرسیده‌اند. در چنین شرایطی بعید است ایران برای دور ششم مذاکرات آمادگی نشان دهد و احتمالاً پاسخ خود را به‌صورت مکتوب ارائه خواهد کرد.

آیا در پس این سخنان متناقض طرف آمریکایی و اقدامات اراده‌ای برای تداوم گفت‌وگوها و دستیابی به توافق وجود دارد؟

درباره تناقضات رفتاری و گفتاری آمریکا، باید گفت از ابتدا در این کشور اختلاف‌نظرهایی وجود داشته است، نه‌تنها در دولت ترامپ، بلکه در کنگره و دیگر نهادهای حکومتی. سه دیدگاه عمده قابل شناسایی است: گروهی تندرو و جنگ‌طلب که مخالف هرگونه مذاکره دیپلماتیک با ایران هستند؛ گروهی که موافق دیپلماسی‌اند، اما بر غنی‌سازی صفر تأکید دارند؛ و گروه سوم که مواضع متعادل‌تری داشته و در دوره‌های اولیه مذاکرات از غنی‌سازی محدود تحت نظارت بین‌المللی حمایت می‌کردند. اخیراً، به‌ویژه پس از گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته‌ای ایران، دیدگاه غنی‌سازی صفر تحت فشار مخالفان مذاکره و جنگ‌طلبان تقویت شده و مواضع گروه متعادل تضعیف شده است. اکنون به نظر می‌رسد اجماعی در آمریکا حول مخالفت با هرگونه غنی‌سازی در ایران شکل گرفته است.

تحریم‌های جدید آمریکا را می‌توان در چارچوب دکترین «صلح از طریق قدرت» که ترامپ بارها به آن اشاره کرده، تحلیل کرد. این راهبرد بر اعمال حداکثر قدرت، دیپلماسی قهرآمیز، و فشار حداکثری استوار است.تحریم‌های آمریکا را می‌توان در چارچوب دکترین «صلح از طریق قدرت» تحلیل کرد

در شرایطی که یکی از موانع بزرگ پیش روی هرگونه توافق احتمالی، برداشتن تحریم‌هایی است که آنقدر پیچیده شده‌اند که ایجاد یک سیستم راستی آزمایی برای تعلیق یا لغو آن‌ها یک چالش عمده تلقی می‌شود؛ تحریم‌های جدید با چه هدفی اعمال می‌شوند؟

تحریم‌های جدید آمریکا را می‌توان در چارچوب دکترین «صلح از طریق قدرت» که ترامپ بارها به آن اشاره کرده، تحلیل کرد. این راهبرد بر اعمال حداکثر قدرت، دیپلماسی قهرآمیز، و فشار حداکثری استوار است. در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، فشار حداکثری بیشتر ماهیت اقتصادی داشت، اما اکنون ابعاد سیاسی و تهدید نظامی نیز به آن افزوده شده است. بنابراین، تحریم‌ها بخشی از یک استراتژی سه‌گانه (اقتصادی، سیاسی، و نظامی) برای فشار بیشتر بر ایران هستند. در مقابل، ایران نیز رویکردی قدرت‌محور در مذاکرات اتخاذ کرده که هدف آن مقاومت در برابر فشار حداکثری آمریکا است.

رییس جمهور آمریکا جمعه شب بار دیگر تهران به یک پاسخ نظامی تهدید کرد، در کنار اخباری که از آمادگی اسراییل برای زمینه سازی یک حمله نظامی به ایران به گوش می‌رسد، آیا ممکن است توقف مذاکرات به چنین سناریویی منتهی شود؟

درباره احتمال جنگ، باید گفت گزینه نظامی به سه شکل قابل تصور است: جنگ تمام‌عیار که بعید به نظر می‌رسد؛ حملات نقطه‌ای و متمرکز به تأسیسات هسته‌ای ایران؛ یا حملات به زیرساخت‌های اقتصادی و هسته‌ای. وقتی در آمریکا از گزینه نظامی سخن گفته می‌شود، احتمالاً منظور حملات نقطه‌ای به تأسیسات هسته‌ای است. با این حال، توقف مذاکرات لزوماً به معنای انتخاب گزینه نظامی نیست. توقف می‌تواند به معنای ادامه تلاش‌ها برای پیشبرد منافع دو طرف خارج از میز مذاکره باشد. ایران نیز از طریق واسطه‌ها در حال پاسخ به پیشنهادهای آمریکا است. اگر مذاکرات رسماً شکست بخورد و راه‌حل دیپلماتیک به بن‌بست برسد، احتمال حملات نقطه‌ای به تأسیسات هسته‌ای ایران وجود دارد، اما این سناریو به معنای عدم آمادگی ایران برای چنین شرایطی نیست. به نظر می‌رسد ایران در چارچوب رویکرد قدرت‌محور خود برای هر سناریویی آماده است.

توقف مذاکرات لزوماً به معنای انتخاب گزینه نظامی نیست. توقف می‌تواند به معنای ادامه تلاش‌ها برای پیشبرد منافع دو طرف خارج از میز مذاکره باشد. ایران نیز از طریق واسطه‌ها در حال پاسخ به پیشنهادهای آمریکا است.در صورت وقوع حملات نقطه‌ای، احتمالاً آمریکا مسئولیت را به اسرائیل واگذار خواهد کرد تا عملیات نیابتی انجام شود. با این حال، گزینه نظامی برای آمریکا پرهزینه است، زیرا ایران قطعاً پاسخ خواهد داد و این پاسخ می‌تواند به پایگاه‌های آمریکا در منطقه آسیب بزند. همچنین، هرگونه درگیری محدود ممکن است به سایر مناطق گسترش یابد.

مهم‌تر اینکه، حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران ممکن است منجر به بازنگری ایران در دکترین هسته‌ای و عضویتش در NPT شود، که می‌تواند به ابهام راهبردی یا حتی خروج از معاهده منجر شود، هرچند این لزوماً به معنای تسلیحاتی شدن برنامه هسته‌ای ایران نیست.

در نهایت، گزینه نظامی برای آمریکا کمترین فایده و بیشترین هزینه را دارد. هدف آمریکا توقف یا نابودی برنامه هسته‌ای ایران است، اما حمله به تأسیسات هسته‌ای نمی‌تواند این هدف را محقق کند. تحلیلگران معتقدند چنین حملاتی توان هسته‌ای ایران را از بین نمی‌برد، بلکه تنها آسیب‌هایی وارد می‌کند. بنابراین، اولویت آمریکا حل مسئله هسته‌ای از طریق دیپلماسی است، اما با هدف دستیابی به توافقی که از نظر آنها حداکثری و مطلوب باشد.

اشتراک گذاری:

تبلیغات شما با ما


0996-6264416